سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سردبیر - .: ماهنامه دانشجویی حضور :.


* مدیرمسئول

مرسوم است که برای تحلیل هر پدیده‌ی اجتماعی، خواه مربوط به یک فرد باشد، خواه مربوط به یک طبقه‌ی خاص، به سراغ تعاریف موجود در کتابهای علوم اجتماعی رفت و بر این مبنا به ارائه‌ی نظریه پرداخت. اما سختی کار وقتی مشخص می‌شود که موضوع تحلیل، پدیده‌ای فراتر از قواعد و مشهورات زمانه باشد. در این‌صورت است که کارآمدترین ابزار تحلیل مدرن، رنگ ناکارآمدی به خود می‌گیرد و توسنِ ادراکِ تحلیل‌گران، پای در گل، از حرکت بازمی‌ماند.

ادامه مطلب...

نویسنده :« سردبیر » ساعت 10:0 صبح روز چهارشنبه 86 اسفند 15


*علی اکبر عالمیان

الف. جریانات فکری - علمیِ جهان اسلام
در یک نگاه کلّی و کلان، می‌توان عمده‌ترین جریانات فکری - عملیِ جهان اسلام در سال‌های اخیر که نقش عمده‌ای در تحولات جهان داشته‌اند را در سه گروه و جریان مورد ارزیابی اجمالی قرار داد:
1. جریان فکری اول که شامل نخبگان، بنیادگرایان و عامه مردم است و توسط استاد حسن البناء در دهة‌1940م پایه‌گذاری شد. مبانی اصلی این جریان، تفکرات افرادی از قبیل: سیدجمال الدین اسد آبادی، محمد عبده و رشید رضا بود.
2. جریان فکری دوم، دارای ساختاری گزینشی و نخبه‌گرا بود و براساس افکاری آرمانگرا، مطرح شده و توسط سیدقطب در دهة 1960م به وجود آمد.
3. جریان سوّم که می‌توان گفت، همان افکار امام خمینی در مبارزه با انحرافات فکری و تهدیدات امریکا و صهیونیسم است، جریانی متشکّل از علما و عامه مردم است که براساس اندیشه‌ها و راهکارهای انقلاب اسلامی به وجود آمده و افکار رهبر این انقلاب، یعنی امام در شکل‌گیری آن تأثیر بسزایی داشته است. این جریان فکری، مشارکت و حضور فعال مردم در فرایند تحولات و تغییرات را، لازم دانسته و معتقد است که علمای دین باید رهبری مردم را در روند تحولات و تغییرات اساسی بر عهده گیرند. در این جریان فکری، نقش عالمان دینی، محور قلمداد می‌شود، چرا که اینان با مراجعه به کتاب و سنت، درصدد اجرای احکام الهی و نهادینه شدن حکومت اسلامی‌اند. از این رو می‌توان در یک رویکرد کلی نتیجه گرفت که مبانی فکری این جریان - که امام خمینی شاخص‌ترین، بلکه اصلی‌ترین نقش را در شکل‌گیری این جریان دارد - بر محور کتاب خدا و سنت و سیرة معصومین استوار گردیده است. در این جریان، نقش عالمان دینی و پس از آنان عامه مردم، در تحولات، اساسی تلقی می‌گردد.

ادامه مطلب...

نویسنده :« سردبیر » ساعت 10:0 صبح روز چهارشنبه 86 اسفند 15


*احسان اقارضایی

چون من بسوز تا که بدانی چه می‌کشم!
احساس سوختن به تماشا نمی‌شود....
سالها و روزهای بسیاری است که از بزرگترین «حادثه» زمانه می‌گذرد و تو خود می‌دانی که از چه سخن می‌گویم ! حادثه‌ای که به مثابه مدرسه‌ای است که شاگردانش در آن محبت را با جوهر وجودی خود پاسخ می‌دهند. برایت از شاگردانی سخن می‌گویم که راه تاریخ را به سوی «نور» می‌گشایند. همانها که همچون نور، دیگران را ظاهر می‌کنند و خود را نمی‌بینند. همانها که برای نجات محرومان و بندگان خدا راحتی راحت‌طلبان را بر خود حرام و محرم به احرام »شهادت« می‌شوند که زیر بار هیچکس جز خدا نروند و چه زیبا خود، در موردِ خود می‌گویند:«ما مظلومین همیشهی تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.»(1)  برای آنها »شهادت« پایان نیست، آنها با «شهادت» زنده می‌شوند، مکتبشان تازه می‌شود و این هنر را از سالار و سرور و رهبر خود، حسین بن علی(علیهالسلام) آموخته‌اند. آنها عاشق کربلایند و «کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نام‌ها. نه‌! کربلا حرم حق است و هیچکس را جز یاران امام حسین راهی به سوی حقیقت نیست...»(2) رد پای سرخ اینان با خط سبز انتظار گره خورده است. انتظاری که سرخ است و در عین حال سبز! اینان با »امام زمان« خود عهد بسته‌اند و جان خود را در امتحان الهی، به میدان آوردهاند. «ما برای درک کامل ارزش راه شهیدانمان، فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم.»(3)

ادامه مطلب...

نویسنده :« سردبیر » ساعت 10:0 صبح روز چهارشنبه 86 اسفند 15


* سید جعفر حسینی

دیشب دوباره ذهن من منگِ خدا بود       
موسیقی احساس من چنگ خدا بود
تصویر رویایی من از جلوهی عشق   
یک بوم نقاشی پر از رنگ خدا بود
چون دختران کوچکی بهر عروسک     
دیشب میان عقل و دل جنگ خدا بود
با آنکه دیشب تا سحر از عشق گفتم   
اما دل من باز هم تنگ خدا بود    
زنگ شروع روز بعدی را اذان زد     
شکر خدا امروز هم زنگ خدا بود
میخواستم این شعر را خود گفته باشم
اما نشد این کار هم لنگ خدا بود

ادامه مطلب...

نویسنده :« سردبیر » ساعت 10:0 صبح روز چهارشنبه 86 اسفند 15


*وحید نصیری‌کیا

در شماره‌های 4 و 5 به بررسی سیر تاریخی غرب ماقبل‌مدرن و مدرن پرداختیم. در ادامه‌ی بحث غرب‌شناسی و پیش از بررسی وضعیت غرب پست‏مدرن، به کندوکاو پیرامون «نیهیلیسم» می‏پردازیم. در اصل، نهیلیسم میوه‌ی زقوم شجره‌ی خبیثه‌ی تمدن مدرن است که در خاک اومانیسم ریشه دوانیده‏است. به همین جهت بررسی این موضوع فارغ از سیر تاریخی-فرهنگی غرب ممکن نخواهد بود. به همین دلیل مجبور به تکرار اجمالی این سیر با نگاه ویژه به مسئله‌ی «نیست‏انگاری» شده‏ایم. ضرورت این بحث فرصت دیگری می‏طلبد که در آینده به آن خواهیم‌پرداخت.   

سرویس غربشناسی

ادامه مطلب...

نویسنده :« سردبیر » ساعت 10:0 صبح روز چهارشنبه 86 اسفند 15


*شهریار زرشناس

«میشل فوکو»، متفکر و نویسنده‌ای پسامدرنیست است. آراء او به یک اعتبار در امتداد رویکرد نیچه قرار دارد که کلیت غرب مدرن را به چالش و مبارزه طلبید. اساساً پسامدرنیسم، رویکردی در تفکر و هنر و ادبیات است که به نفی و انکار یقین مدرنیته و مشهورات آن می‌پردازد. پسامدرنیسم تقریباً با «شوپنهاور» و «نیچه» آغاز گردید و در قرن بیستم در هیأت گرایش‌های مختلف فکری و فلسفی امتداد و بسط یافت. «فوکو» را می‌توان تئوریسین یکی از گرایش‌های اندیشه‌ی پسامدرنیستی دانست.
میشل فوکو بنیان‌گذار رویکردی در اندیشه‌ی پسامدرنیستی است که آن را می‌توان گونه‌ای پسامدرنیسم آنارشیستی نامید. فوکو به رویکرد معمول تاریخی که متکی بر تحلیل پدیده‌ها از دوره‌های ماضی تا زمان حال می‌باشد، انتقاد داشته و روند تحولات تاریخی را بر پایه‌ی نوعی گسست‌های جهش‌وار ارزیابی می‌کند. فوکو اندیشمندی منتقد مدرنیته‌ی اومانیستی است. او عبارت معروفی با این مضمون دارد که «انسان اختراع جدیدی است [حدود دو، سه قرن] اختراعی که به پایان خود نزدیک می‌شود.» این سخن او حکایت از نفی اومانیسم و درک انحطاط تاریخی آن دارد.
فوکو مانند اغلب پسامدرنیست‌ها، نسبی‌انگار و دارای گرایش‌های شک‌انگارانه است. فوکو به وجود ارزش‌ها و میزان‌ها و معیارهای ثابت و محکم اخلاقی اعتقادی ندارد. او به لحاظ فلسفه‌ی اخلاق یک نسبی‌انگار تمام عیار است.

ادامه مطلب...

نویسنده :« سردبیر » ساعت 10:0 صبح روز چهارشنبه 86 اسفند 15


*شهید سید مرتضی آوینی

 

راوی
در سنه چهل و نهم هجری ،‌هنگام شهادت امام حسن مجتبی(ع) ،‌دیگر رویای صادقه پیامبر صدق به تمامی تعبیر یافته بود و منبر رسول خدا ، یعنی کرسی خلافت انسان کامل ، اریکه‏‏ای بود که بوزینگان بر آن بالا و پایین می??‏رفتند.روز بعثت به شام هزار ماهه سلطنت بنی امیه پایان می گرفت و غشوه تاریک شب ، پهنه ای بود تا نور اختران امامت را ظاهر کند و این است رسم جهان : روز به شب می رسد و شب به روز. آه از سرخی شفقی که روز را به شب می رساند !

ادامه مطلب...


نویسنده :« سردبیر » ساعت 10:0 صبح روز پنج شنبه 86 دی 20


شاید مهمتر از شعر و الفاظ و صنایع و قالب های شعری، «موضوع شعر» یا «آرمان شاعر»  باشد . آنچه که واقعا موجب تفاوت بین شعرها می شود نیز همین «موضوع شعر» و نگاه شاعر به آن می باشد. 
معشوق‌ها، محبوب‌ها، مطلوب‌ها، ستوده‌ها، ایده‌آل‌ها و آرمان‌ها در عموم سبک‌های ادبی جهان، یا کاملاً زمینی‌اند و یا حداکثر ترکیبی‌اند از زمین و آسمان، مادیت و معنویت، جسم و روح، طبیعت و ماوراء طبیعت. از آثار اشیل و سوفکل در ادبیات باستانی یونان تا هومر و شکسپیر و گوته، تا آثار برجسته‌ی ادب ایرانی مثل ویس و رامین، وامق و عذرا، فرهاد و شیرین و لیلی و مجنون. عموم این ستوده‌ها یا کاملاً ابعاد مادی و خاکی دارند و به دلایل زیبایی‌های زمینی ستایش می‌شوند یا به نوعی در مناسبات زمینی و این جهانی، تعاریف خود را پیدا می‌کنند .
اما گونه‌ای از شعر وجود دارد که در آن‌، موضوع، «ستایش نور» است. حقیقتی ثابت، مجرد و یگانه. آنچه که در قاموس متأخرین با عنوان «ادب آیینی» از آن نام برده شده است. در ادب آیینی، شعر، نه مجال خاک‌بازی شاعر با الفاظ و صنایع، که فرصت افلاک‌نوردی او با  بال عاشقی است، عاشقی به درگاه آسمانی ترین ها.
این کوتاه، مجال بحث پیرامون «ادب آیینی» و بررسی نظرات مختلف در مورد آن نمی‌باشد. به یاری خدا در آینده به بررسی دقیق و جامع جریان ادب آیینی از آغاز تا به امروز و البته از نگاهی نو – و شاید متفاوت از آنچه تاکنون بوده – خواهیم پرداخت.
آنچه در بالا آمد، توضیحی بود برای آنچه در ادامه می‌خوانید. به بهانه‌ی موسم عاشقی به درگاه شعور سرخ و حماسه‌ی عرفانی عاشورا، صفحه‌ی شعر این شماره را به گزیده‌ای از اشعار عاشورایی اختصاص دادیم.

ادامه مطلب...


نویسنده :« سردبیر » ساعت 10:0 صبح روز پنج شنبه 86 دی 20


*استاد علیرضا قزوه

ادامه مطلب...


نویسنده :« سردبیر » ساعت 10:0 صبح روز پنج شنبه 86 دی 20


*حسن سزاوار

 

بیش از هزار و سیصد و پنجاه سال است که از واقعه‏ی عظیم عاشورا می‏گذرد. عاشورا... عاشورا روزی است که حسین (علیه السلام) آن را از بُعدِ زمان خارج ساخت. او در این روز کاری کرد که شیعه، هر روز و هرکجا، چیزی جز کربلا در مقابل چشمان خود نبیند. کربلا... کربلا نیز مکانی است که این بار حسین (علیه السلام) آن را از بُعد «مکان» خارج ساخت. می‏دانم که به خاطر داری چه می‏گویم: «کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا.»
حتماً تو نیز چون من، مسلمان هستی و شیعه. پس ای فرزند حسین! (علیه السلام)، می‏بینی؟! کوفیان را می‏گویم، هنوز هم هر روز کوفیان، پشت ولایت را خالی می‏کنند و هنوز هم هر روز حسینیان، در این دنیای دَنی، پرچم جهاد را با وجود نامردمانِ کوفی، برافراشته نگه داشته‏اند. هیچ توجّه کرده‏ای که کوفیان نیز خود را مسلمان می‏پنداشتند؟
ای فرزند حسین! می‏شنوی؟! این صدای حسینیِ اسلام است که «هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی» گویان، تو را به سوی خود فرا می‏خواند. اگر نمی‏بینیم و نمی‏شنویم، هیچ از خود پرسیده‏ایم که ما را چه شده است؟

ادامه مطلب...


نویسنده :« سردبیر » ساعت 10:0 صبح روز پنج شنبه 86 دی 20

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >